آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

افکاربد خواهانه(داستان های ۵۵ کلمه ای)

"خوب زدیش،"زک" zack)).درست وسط دنده هاش،عالی بود." بابی این را گفت و بر اثر فشار دستبندها ناله ای کرد.

زک که زانوهایش به میله ها فشرده شده بود نالید:"چی میگی،من زدمش؟ من سعی کردم جلوی تورو بگیرم!"

افسر توی آینه اتومبیل نگاه کرد و گفت:"هی،رفیق،اون پشت داری با کی حرف می زنی؟"

مایک فیلیپس

نظرات 2 + ارسال نظر
antimatter یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ب.ظ

خوشم اومد (بیشتر به خاطر کوتاه بودنش)

من به خاطر اینکه طرف شیزوفرنیک بود خوشم اومد ته داستان یهو میفهمی که از چه قراره

ققنوس خیس دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد