آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

سلام....

سلام خدمت دوستانی که در نبودم نگرانم بودن و اونایی که نگران نبودن.

این چند روز به یکی از شهر های توریستی بسیار جذاب و زیبا رفته بودیم به نام هشتگرد.جاتون خالی خیلی خوش گذروندیم البته اگه پدر مادر گیر ندن بیشتر بهمون حال میده.نصفه شب توی باغ نشسته بودیم و از تاریکیه اطراف لذت میبردیم و واسه خودمون بلند بلند آواز می خوندیم تا نترسیم...از جن حرف زدیم و خلاصه که یکی از اقوام یه جن دید و تا سه ساعت ......

تا سه ساعت مارو اسکل خودش کرد و آقایون رو با خودش برد پی جن گیری ، دلتون نخواد کلی بلال و تخمه آفتابگردون (از اینا که خود آفتابگردون رو می ذاری جلوت و می خوری) و بال مرغ(که شاممون بود) رو زدیم تو گوشش من رفتم گوجه چیندم فکر کنین از سر زمین میچینی و همون بغل می خوری چه حالی میده...انگور هم چیندیم.لاک پشتم (لاکی) رو ول کردم ترسیدم تو دستم بمیره آخی دلم واسش لک زده انقدر خنثی و بی صدا بود و جالبش اینجاست که مرغ و گوشت و تخم مرغ  میخورد و من کلی تعجب می کردم.بگذریم من خیلی سعی کردم جن ببینم ولی نشد راستش چند وقتی هست که تو نخش رفتم هم میترسم و هم نمیترسم.

روز بعد رفتیم به یک مکان بسیار زیبا و تفریحی (از شوخی که بگذریم جاهایی مثل طالقان، چندار یا همون اطراف هشتگرد خوراک 13بدر و بیرون رفتنه البته نه هر جایی باید بگردی) اونایی که رفتن میدونن چقدر جذابه روی چمن های اطراف پارک جایی که پاتوقمونه نشستیم از اون جا دریاچه بسیار دیدنی ای ن پارک به چشم می خورد کمی بعد رفتیم به شهر بازی پارک این شهر همین یه شهر بازی رو داره که ارم هم به پاش نمیرسهJ کشتی صبا رو سوار شدیم و کلی جیغ زدیم از فرط هیجان نزدیک بود یکی گلاب به روتون بشه که شانس آوردیم بعدش سوار ترن شدیم اونم کلی هیجان داد بهمون بعد از کلی خوش گذرونی توی پارک مادر هشتگرد تصمیم گرفتیم بریم یه شام بزنیم تو رگ رفتیم خونه و فیلم سنگ سار ثریا رو دیدیم کلی متاثر شدیم از اینکه همه فکر میکنن ایرانی ها اینجورین .اینم از خوشی این چند روز ما بقیه اش رو هم خواب بودیم (به قول یه دوستی اگه کم بخوابی پوستت خراب میشه)

یه موجود خبیثی پام رو نیش زده بود که 3روز باد کرده بود و صندل نمی تونستم پام کنم.راستی دوست عزیزم هم رفته مسافرت یه جایی اطراف دریاچه ارومیه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد