منم دلم ازاین خوشمزه ها میخواد........
اگ از این خوشت اومد ادامه رو از دست نده........
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت
بچه ک بودم عاشقه سلام کردن و احترام گذاشتن علم ها بودم البته الانم از دیدنش سیر نمیشم.
اون موقع ها عشقه اینو داشتم ک بیافتم دنباله دسته و مثله مردا زنجیر بزنم البته سنم ک رفت بالا فهمیدم خانوما فقط میتونن از دور به آقایون نگاه کنن از اون به بعد کارم شده بود نگاه کردن به مردا و پسرایه دسته ها.
چند ساله ک دیگ زیاد تو نخه پسرا و جوونایی ک تو دسته سینه و زنجیر میزنن نیستم و بیشتر به زنا و دخترایی ک شیک و پیک کردن یا اینکه چسبیدن به دوست پسرشون یا اینکه دارن آمار میدن نگاه میکنم و واسم جالبه.
امسال واسم با همه محرم ها خیلی خیلی فرق میکنه چون دیگه نه به آدمایه تو دسته نگاه میکنم و نه به آدمایه بیرونه دسته چشمم رو دوختم زمین و فقط فکر میکنم به اتفاق و علتش و عظمتش و خیلی چیزا ک واسم شده سوال.
روزایه غمناک آدم رو یاده غم هاش و از دست رفته هاش میندازن.......گاهی نبوده اونی ک باید باشه انقدر اذیتت میکنه ک تو غمه نبودش غرق میشی....زندگی همینه.....همیشه باب میلت نیست!
واسم میل شده بود:
می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....