آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

مدیریت بحران

روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد...
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.
دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.
مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم...
و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت!

نظرات 5 + ارسال نظر
رزماری یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ http://mano-hamsaram.blogsky.com/

مثل همیشه باحال و با معنی

ممنون.

هنگامه یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ق.ظ

چه جواب دندون شکنی داده

من بودم میگفتم تو در رو من با شیر میجنگم

رضا یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ


خیلی باحال بود!!!
عجب دوست نامردی بوده!

نامرد واسه ی لحظه شه....نمیدونم شاید چون تا حالا با مرگ رو به رو نشدم انقدر ساده بهش نگاه میکنم و میگم آدم بمیره مگه چی میشه.....به نظرم بمیری بهتر از اینه ک همه چیت بره زیره آوار یا یه شبه از دستت بره....فکر کن دارو ندارت.....خدا نکنه عزیزات باشن

Mr PACT دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ http://misaghetanha.blogsky.com

خیلی باحال و با معنی.

هنگامه دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ب.ظ

من در میرفتم نامرد تر از این حرفهام

میزاشتم دوستم را بخوره

خوبه اعتراف میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد