بچه جاریم به اگزور میگه اگدوز........عاشق ماشینای دو اگدوزاس.
یه روز واسه ما قاطی کرد و گفت من میگم اگدوز شما واقعنی بگید اگدوز نگید اگدوز!!!!!!زمین رو گاز می زدیم.......
اینم تنها کادو تولده امسالم که امیدی هم به دریافتش نداشتم.
وایییی جدیدا به باب اسفناجی و پاتریک علاقه منه شدم.....پاتریک رو خیلی بیشتر دوست دارم چون واقعا خنگ و ساده است......
امسال دو تا از دوستام خواهرم جاریم و همسرم تولدم رو یادشون بود.البته صمیمی ترین دوستم هنوز بهم تبریک نگفته.
گرچه هر سال به خیلیا تولدشون رو تبریک میگم ولی امروز گوشیم غمگین بود.
صفحه گوشیمم شیکسته......منم از اون گوشی ها که دوستم داشت وقتی قیمتش رو گفت فکم کفه زمین بود.....حالا کمترشم عالیه.
فردا میریم ده.....جوقان....بیزیم کتیمیز.......نه شوووهریمیز کتیمیزچی گفتم!!!!!
ادامه مطلب ...
برادری به تعداد نیست ، به وفاداری است
یوسف یازده برادر داشت وحسین (ع ) ، تنها عباس (ع) را . . .
از آدم ها بت نسازید
این خیانت است ، هم به خودتان هم به خودشان
...
خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند
و شما آخر میشوید سر تا پا کافر خدای خودساخته!
راستی یادم رفت بگم تو این مدت که نبودم چند روز اول مهر رو رفتیم مشهد یه مشهده دسته جمعی......با قطار.
هشت نفری.
سه تا خانواده.ما دو نفر دو تا هم سه نفر.
از تو قطار شروع کردیم بگو بخند پاسور بازی کوپه 4 نفره رو هشت نفر چپیده بودیم توش.شاه دزد وزیر بازی کردیم......
انقدر خوش گذشت که حد نداشت
ادامه مطلب ...سلام.من اومدم.نمیدونم بعده چند وقت ولی دلم خیلی می خواست بیام و نمیشد.
راستش همش تقصیره کارمه.
از وقتی میرم سره کار ظهر ها خوابم!
یعنی میرسم خونه ناهار لالا بیدار که میشم باید شام بذارم مشغولم یه یه ساعتی بالاخره وقت میخواد.
یکم جمع و جور کنم ساعت شده 9.
بعدش یه چایی گپ و گاهی بیرون.
البته این مدیرمون هم همیشه اعصابم رو خورد میکنه.
ی ماهه اول که
ادامه مطلب ...وقتی کودک بودید، قلقلک دادن زیر بغل شما یک سرگرمی جالب بود. حالا در بزرگسالان هم می توان از این ترفند برای رهایی از مشکل خارش گلو استفاده کرد. وقتی که سلول های عصبی گوش تحریک بشوند، باعث اسپاسم عضلات گلو و گردن شده و در نتیجه شما را از شر خارش گلو راحت می کنند. پس قلقلک دادن گوش، باعث رفع خارش گلو می گردد!
بقیه در ادامه مطلب.......جالبه از دست ندید
ادامه مطلب ...شعبده باز و دستیارش
کارمین شگفت انگیز باور نمی کرد نینا دارد به او خیانت می کند . سرشار از خشم نقشه انتقام کشید.
نینا برای اجرای اخرین بخش نمایش ، روی صحنه ، به درون جعبه خزید . کارمین شگفت انگیز در وقت شعبده بازی جادوگری واقعی بود . وقتی آخرین شمشیر جعبه را سوراخ کرد صدای جیغی بلند شد.ادامه مطلب.....
ادامه مطلب ...