آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

این یعنی چی؟

زنی چهل ساله را میشناسم که به شوهر پنجاه ساله خود میگوید چرا زن پسر خواهرم با تو شوخی میکند.....(لازم به ذکر است که این مرد دختری همسن زن پسر خواهر آن خانوم دارد)

....?؟....

با دست نوچ روی پر پروانه دست نمی کشن......به اسم قتل عام شب ستاره رو نمی کشن 

آمدی ام

آمدم ای دوستان..... 

وبلاگم نورانی شده مگه نه؟ 

خودم هم یه پا خورشید شدم...... 

ممنون از لطف های بسیارتون........بسکه به یادم بودین پکیدم. 

یادم باشه چند تا عکس بذارم تو وبلاگ حال کنید....اون شب که بغداد بیست تا بمب گذاشتن ما توی هتل تو بغداد بودیم.....هم کاظمین رفتیم هم سامرا. 

حالا قراره یه سفرنامه بدم بیرون به نام شیخ نئو در عراق. 

ای بابا.

خبر...خبر....بگوش باشید که......

اینجانب نئوی عزیز به مدت یک هفته به کربلا میرود......تعجب نکنید....بلدم نماز بخونم.... 

میام بازم....شک نکنید.......قراره بچسبم به ضریح تا شفا بگیرم..... 

برگردم وبلاگم نورانی میشه.... 

همتون رو دعا میکنم....خدا شفا بده به همه. 

همتون رو عشقه. 

دلم نمیاد بگم بای.....ولی بای...تا ۱۵ آبان....راستی ۲۰آبان تولدمه تبریک یادتون نره ها.هر کی تبریک نگه دور از جون شما خر است.... 

۵شنبه صبح راه میافتیم....زمینی میریم. 

خدا حافظ همگیتون باشه.

سلام به همگی

یه مدت زیادی نبودم یه جورایی مرده بودم...نه نگران نشین حالم خوبه...نفس میکشم...یه جورایی درگیر بودم...درگیر هیچ چی،دسترسی نداشتم....دور از کامم بودم. 

معنی معتاد رو الان میفهمم..دوست داشتم دور باشم از همه چی ولی سخت بود سخت گذشت....دلم واسه همگی تنگیده بود ...یکی هم نگرانم شده بود فکر می کرد مردم.... 

دلم تندر رو می خواد قراره با خانواده بریم یه جای زیارتی(شاید شفا بگیرم:) ) نمیگم کجا تا گیر ندین سوغاتی بیار.... 

درس و دانشگاه و استاد و.....ولش بابا...تصمیم گرقتم درس رو ول کنم بیام خونه گلدوزی کنم.....مای بیبی هم از وقتی اومده دیگه راحت شدیم کهنه نمی خواد بشوری....یعنی برم گلدوزی کنم؟   

از این به بعد زیاد پیش میاد که نباشم....

تمام روز.....

این روزا کارم شده ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدن مثلا صبحونه خوردن...گاهی هم چیزی نمی خورم یه تیکه نون بعدش کامپیوتر رو روشن می کنم....تا وقتی که بابام بیاد خونه گاهی ناهار می خورم گاهی هم اگه کسی زورم نکنه یا صدام نکنن واسه خودمم.....توی دنیای خودم..... 

گاهی چرت و پرت می نویسم....فقط واسه سری جدید قهوه تلخ خوشحالی در می کنم....گاهی ظرف می شورم جا جمع می کنم...البته همش از سر اجباره...گاهی خونه تمیز می کنم......بابا که اومد بهش سلام می کنم و دوباره می رم پای کام تا وقت شام......و....دوباره.....و.....دوباره.. 

این تمام روزای منه.....

وسواس ذهنی

وسواس ذهنی  من(تو این چند روز اخیر):

یاد تو شعرام رو می سوزونه...امروز و فردام رو می سوزونه

تا دوری از خونه... این خونه ویرونه حال منم پریشونه

شب جای چشمات رو نمی گیره...حتی دنیا جات رو نمی گیره

اشک از چشمام سیره میریزه میمیره....دلم آروم نمی گیره

با من و دل تنگی تو این چار دیواری... تنها مونده از تو یه عکس یادگاری

مردم از صبوری از این همه دوری... میگی طاقت بیار آخه بگو چه جوری

دیگه نمی تونم دور از تو بمونم می خوام از تو بگم تا آخر دنیا دلتنگتم زود بیا

تا روی ماهت رو نمیبینه دل رنگ شادی رو نمیبینه....سهم دلم اینه تنها و غمگینه

یه روز خوش نمیبینه

my love

 

(  I love keanu )   

خفـــــــــــــــــــــــــــــــــه شو

یادم باشه این دفعه که چرت و پرت گفتی رو سرت بالا بیارم.

چند تا عکس خفن.....

اگه از این عکس ها خوشتون اومد بگین بازم بذارم.... 

 

بقیه اش رو تو ادامه مطلب گذاشتم.................

ادامه مطلب ...