آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

مادر بودن من

من ی مادر م

 همیشه نگرانشم ،به فکرشم،مواظبشم،چشمم بهشه،دنبالشم......گاهی خسته ام میشم ولی با ی خنده اش و ی بوسش یا بغلش یا حتی ی نگاهش خستگیم در میره......از همه مهم تر اینه ک من عاشقشم......همیشه و همه جا هم بهش میگم.....گاهی دلم میسوزه برای خودم ک چرا این عشق رو نمیتونم به همسرم اینجوری ابراز کنم.....کاش میشد وسطه خیابون حتی بهش بگی عشقم......نمیخوام محصور باشم ولی هستم تو نگاهه مردم تو دیدشون اگ منم اینجوری نباشم طرفم هست......و همه چی خلاصه میشه به لحظه ای ک کسی نباشه و چشمی اطرافمون نباشه.......

ی بار تو ی جمعی لقمه گذاشتم  دهن همسرم.......از اونجا به بعد بهتر متوجه معنیه جهان سوم....و.....ذهن های خشک و چهارچوب بندی شده شدم.....واکنش ها عوض مثبت بودن و ابراز خوشحالی کاملا منفی و سرکوبانه بود.....

شاید ی جورایی دارم کمبود هارو جبران میکنم.....کودک درونم رو خیلی ها سرکوب کردن ولی کنار آراد اون آزاده ک هرکاری بکنه ک احساساتش رو بگه بی هیچ مرزی چون خداروشکر عیب نیست و اگ عیب هم بود هیچ وقت نمیذاشتم پسرم مثله من تو کمبودها بزرگ بشه.......

یادم نمیاد کی پدر یا مادرم بهم گفته باشن دوستت دارم کی........و چرا باید اینجوری باشه؟!!!!!!!!

تمام تلاشم رو میکنم ک راهه غلط اونا رو نرم.......

نظرات 1 + ارسال نظر
maryam پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 06:52 ب.ظ http://maryam-1991.blogsky.com/

الهی عزیزم... ای جانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد