آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

گذر

وقتی داشتم میرفتم پشته سرم رو هم نگاه نکردم  از رفتنم خوشحال بودم از اینکه دارم فرار میکنم از اونجا.....چشمام فقط به روبه روم بود و امیدوارم بودم توی ذهنم روزای بهتر از قبلم رو میدیم.

چشماش رو دیدم ک برق میزد میدونستم همه چیزی هست ک دارم و خواهم  داشت اون میشد همه چیزم.....خوشحال بودم.

زندگی بهم اینو بدهکار بود همونطور ک به خواهرم بدهکاره......

بدتر از این چیزی نبود ک من با شادی از اون خونه فرار کنم....در واقع همین بود ازدواج=رهایی.....همین هم شد.....آرامش شادی به گذشته سعی میکنم فکر نکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد