آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!
آلوچـــــــــــــــــــــــه

آلوچـــــــــــــــــــــــه

در مورد هر چی که خوشم بیاد مینویسیم حرفیه؟؟؟!!!

دو داستان کوتاه!

 اینجا هم همینطور ! 

پیرمرد روی نیمکت نشسته بود و کلاهش را روی سرش کشیده بود و استراحت میکرد. سواری نزدیک
شد و از او پرسید:
هی پیری! مردم این شهر چه جور آدمهایی اند؟
پیرمرد پرسید: مردم شهر تو چه جوریند؟
گفت: مزخرف!
پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور.
بعد از چند ساعت سوار دیگری نزدیک شد و همین سؤال را پرسید.
پیرمرد باز هم از او پرسید: مردم شهر تو چه جوریند؟
گفت: خب، مهربونند.
پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور ! 


اون یکی رو تویه ادامه مطلب گذاشتم از دست ندید


تنهایی
بریدا داستان دختر جوانی است که می خواهد با سنت جادو آشنا شود ! و کوئلیو در اینجا به 2 سنت جادوگری اشاره میکند:
سنت ماه (همان جادوگری به شیوه ی کهن است) و استاد آن ویکا است و سنت دیگر حورشید است! و چون بریدا عطیه اش با
سنت ماه مناسب بود به آموختن آن روی آورد.....

بریدا : بخش دیگر چیست؟
ویکا : بخش دیگر اولین چیزی است که مردم می خواھند با آن آشنا شوند!فقط با
درک بخش دیگر می توانی بفھمی که معرفت در طول زمان منتقل میشود!
ویکا گفت : ما ابدی ھستیم . چون جلوه ایی از خدایم! برای ھمین ازمیان مرگ ھا و
زندگی ھای بسیاری میگذربم و از نقطه ایی سر در می آریم که کسی نمی شناسد
و به سویی می رویم که ھیچ کس نمی شناسد و وقتی مردم به حلول روح فکر
میکنند ھمواره با یک سوال سختی روبه رو می شوند: ( با توجه به آنکه در بدو
پیدایش تعداد کمی روح روی زمین وجود داشته است این ھمه روح جدید از کجا آمده
است؟)
جواب آن بسیار ساده است. روح ما نیز تقسیم می شود به دو روح دیگر و ھمین گونه
به تقسیم ادامه می دھد تا بر روی کره زمین پخش شود.
بریدا : و تنھا یکی از این بخش ھا از ھویت خودش آگاه است؟!
ویکا: ما بخشی از چیزی ھستیم که کیمیاگران آن را انیما موندی یا روح جھان
مینامند . در حقیقت ھمانطور که روح جھان تقسیم می شود ضعیفتر ھم میگردد. و
ھمانگونه که تقسیم می شوند دوباره با ھم ملافات ھم می کنند و نام این ملاقات
دوباره عشق است!
بریدا : من چگونه می توانم بدانم کی بخش دیگر من است ؟
ویکا: بخش دیگر را با درخشش چشمھا می توان تشخیص داد!
بریدا: شھامت خطر داشتن و به خطر شکست تن دادن و خطر نومیدی و سرخوردگی
از پذیرفتن اما ھرگز دست از جستحوی عشق نکشیدن.
امکان دارد در زندگی با بیش از یک بخش از وجودمان ملاقات کنیم!؟؟
ویکا: بله . وقتی اینطور شود قاب تکه تکه میشود و نتیجه آن درد و رنج است . ما می
توانیم با ٣و ۴ و.. بخش دیگرمان نیز ملاقات کنیم چون بسیاریم......
ویکا: اما بالاتر از ھر چیز مسئول آنیم که در زندگی دست کم یکبار با بخش دیگر
خود که سر راه ما تجلی می کند یگانه شویم ویا می توانیم بگذاریم ھمین طور بخش
دیگرمان به راھش ادامه دھد بی انکه حقیقت را قبول کند یا حتی درکش کند.به خاطر
خودخواھی مان به بدترین عذاب دچار میشویم عذابی که خود خلق کردیم
" تنھایی".....

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیر سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ http://ssevgilim.tk

خوب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد