ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
در باغ
زن در باغ ایستاده بود که دید مرد به طرفش می دود.
«تینا، گل من!عشق بزرگ زندگی من!»
مرد عاقبت این کلمات را بر زبان آورده بود.
«اوه،تام!»
«تینا، گل من!»
«اوه، تام! من هم تو را دوست دارم!»
تام به زن رسید، به زانو افتاد، و.....
بقیه اش رو میذارم تو ادامه مطلب تا اون یکی داستان بخونین.
تام به زن رسید، به زانو افتاد، و به سرعت او را کنار زد.
«گل من! تو روی گل سرخ برنده ء جایزه من ایستاده ای!»
هوپ ای تورس
محبوب هری
مرد، مجذوب انحناهای وسوسه انگیز اندام و برق طلایی اش، به او که انجا دراز کشیده بود نگاه کرد.اما این صدای او بود که مرد را به راستی از خود بی خود میکرد.صدایی ملایم و شهوت انگیز و گاه آزاد و وحشی.او همیشه با حال و هوای مرد هماهنگ بود.
مرد او را عاشقانه به لب هایش نزدیک کرد.امشب هری و ترومپتش، باهم موسیقی زیبایی می آفریدند.
بیل هورتون
بسی کیفیدم !!
البته داستانه دومی ذهنم رو منحرف نکرد ! :D
ای منحرف
میگم طرف اینجوری به ترومپتش نگاه میکرده چطوری به زنش نیگا میکرده!؟
salam mamnon ke behem sar zadi webloget toope toope