ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
این یادداشت رو میخوام خودم بنویسم.....
چند روز پیش تولدم بود.بزرگ شدم ولی احساس میکنم از همیشه کوچیکترم....احساساتم رو همیشه با چند تا نقطه مخفی میکنم.......شاید یاد گرفتم ک اینجوری باشم و اینجوری بزرگ شدم.....خیلی چیزا رو یادم ندادن و خیلی چیزایی ک یادم دادن غلط بوده و بعده ها فهمیدم ک بیان احساسم میتونه چه ضرری داشته باشه
گاهی انقدر از احساسم نمیگم ک همه میگن سنگم و بی روح و گاهی هم نمیدونم چه جوری میتونم جلویه خودم رو بگیرم.فکر میکردم خوشیه بقیه باعثه خوشیه من میشه ک شد ولی غمشون انقدر غمگینم میکنه ک غمه خودمم از یاد میبرم.
سعی کردم همیشه خوب و خانوم باشم ،زندگی صبورم کرد و خیلی عوضم کرد آدما عوضم کردن ولی تا جایی ک میدونم عوضی نشدم با اینک گاهی حس میکنم عوضی شدم.....اوه چقدر حرف زدم.....شاید باید یکم به آرزوهام فکر کنم و شاید هم بهتره به هیچی فکر نکنم......ولی!
سلام
اتفاقا" هر بار که وبلاگتو خوندم بیشتر به احساسات قشنگت پی بردم. و فکر میکنم شما خیلی هم حساس هستی. تو نه تنها عوضی نیستی بلکه دقیقا" به جا هستی همونی که باید باشی و من به بودنت افتخار میکنم. همیشه شاد باشی
ممنون لطف داری......
واقعا نظره لطفته........اطرافه آدما خیلی مهمه ولی من دارم طوری زندگی میکنم ک دله کسی نشکنه و واقعا خودم دارم میشکنم.....خیلی سخته وقتی آخره نا امیدی هستی اونوقت بخوای به بقیه امید بدی....
بدتر هم وجود داره!
اینه که از غم درحال انفجار باشی ولی نباید نشون بدی و در ظاهر باید شاد نشون بدی! که مبادا کسی با ناراحتی تو ناراحت بشه!
کاملا....اون موقعست ک میشکنی بدجور.....احساس میکنی له شدی