-
بخت بیدار
سهشنبه 7 آذرماه سال 1391 16:30
روزی روزگاری نه در زمانهای دور، در همین حوالی مردی زندگی میکرد که همیشه از زندگی خود گلهمند بود و ادعا میکرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمییابد . پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود. او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی...
-
بخشی از کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 17:24
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می...
-
ما همه همسفریم
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 23:46
زندگی دفتری ازخاطرهاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ... یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ، چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم
-
محرم امسال
شنبه 4 آذرماه سال 1391 12:50
بچه ک بودم عاشقه سلام کردن و احترام گذاشتن علم ها بودم البته الانم از دیدنش سیر نمیشم. اون موقع ها عشقه اینو داشتم ک بیافتم دنباله دسته و مثله مردا زنجیر بزنم البته سنم ک رفت بالا فهمیدم خانوما فقط میتونن از دور به آقایون نگاه کنن از اون به بعد کارم شده بود نگاه کردن به مردا و پسرایه دسته ها. چند ساله ک دیگ زیاد تو...
-
می نویسم
جمعه 3 آذرماه سال 1391 17:34
روزایه غمناک آدم رو یاده غم هاش و از دست رفته هاش میندازن.......گاهی نبوده اونی ک باید باشه انقدر اذیتت میکنه ک تو غمه نبودش غرق میشی....زندگی همینه.....همیشه باب میلت نیست! واسم میل شده بود: می نویسم... می نویسم از تو برای تو و دور از تو .... بدون هراس از خوانده شدن... بگذار همه بدانند... می نویسم برای تو... برای...
-
پرتگاه
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 08:16
اگه خدا تا لب پرتگاه بردت، بدون یا از پشت تو را گرفته یا همون لحظه پرواز رو یادت می ده.
-
وصیت پدری
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 10:05
وصیت پدری روزی پدری هنگام مرگ فرزندش را فراخواند و گفت فرزندم تو را چهار وصیت دارم و امیدوارم که در زندگی به این چهار توجه کنی اول اینکه اگر خواستی ملکی بفروشی ابتدا دستی به سرو رویش بکش و بعد بفروش دوم اینکه اگر خواستی با............(ادامه مطلب) فاحشه ای همبستر شوی سعی کن صبح زود به نزدش بروی سوم اینکه اگر خواستی...
-
نقشه
سهشنبه 30 آبانماه سال 1391 11:15
نقشههای جهان به چه درد میخورند نقشههای تو را دوست دارم که برای من میکشی خطوط مرزی و رودخانهها ... متروها ... خانهها نقشهی کوچکات را دوست دارم که دیدهبانان چهار سویش از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت میکنند و من اینسو تا آنسویش را با غلتی طی میکنم . "شمس لنگرودی"
-
آزادی
شنبه 27 آبانماه سال 1391 19:40
در اطراف خانه ی من آن کس که به دیوار فکر می کند ، آزاد است ! آن کس که به پنجره .... غمگین ! و آن کس که به جستجوی آزادی است ، میان چار دیواری نشسته می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته .... می ایستد چند قدم راه می رود ! نشسته .... می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته می ایستد .... چند قدم راه می رود ! نشسته...
-
معنی اسم کشورها+
جمعه 26 آبانماه سال 1391 22:49
سری 2 :ایران هم توش هست اوروگوئه: شرقی؛ اوکراین: منطقه مرزی (اسلاوی)؛ ایالات متحده امریکا: از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی؛ ایتالیا: شاید به معنی ایزد گوساله (یونانی)؛ ایران: سرزمین آریاییها٬ برگرفته از واژهٔ «آریا» به معنی نجیب و شریف؛ ایرلند: سرزمین قوم ایر(انگلیسی)؛ ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی)؛ باهاما:...
-
حراج وسایل شیطان
جمعه 26 آبانماه سال 1391 22:18
به روایت افسانهها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد . او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود . ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای...
-
لی لی لی...
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 18:06
اگ میخوای برید تو مخه آقایون فقط کافیه بهشون بگین الان به چی فکر میکنی....خیلی جواب میده ها
-
چندتا نقطه.....
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 17:59
این یادداشت رو میخوام خودم بنویسم..... چند روز پیش تولدم بود.بزرگ شدم ولی احساس میکنم از همیشه کوچیکترم....احساساتم رو همیشه با چند تا نقطه مخفی میکنم.......شاید یاد گرفتم ک اینجوری باشم و اینجوری بزرگ شدم.....خیلی چیزا رو یادم ندادن و خیلی چیزایی ک یادم دادن غلط بوده و بعده ها فهمیدم ک بیان احساسم میتونه چه ضرری...
-
معنی اسم کشورها
جمعه 19 آبانماه سال 1391 09:54
آیا معنی نام هر کشور را میدانید؟ فعلا ان چندتا رو داشته باشین...... آرژانتین: سرزمین نقره (اسپانیایی)؛ آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) جنوبی (لاتین، یونانی)؛ آفریقای مرکزی: سرزمین بدون سرما (آفتابی) مرکزی (لاتین،یونانی)؛ آلبانی: سرزمین کوهنشینان؛ آلمان: سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن (فرانسوی – ژرمنی)؛ آنگولا:...
-
زیبایی-رنگ
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 23:12
بقیه عکس ها در ادامه مطلب.........
-
کوتاه و خواندنی
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 16:06
1-زندگی به هیچ روی اسرارآمیز نیست.زندگی بر هر برگ، هر درخت، بر تک تک شنهای ساحل دریا نوشته شده است.زندگی در هر یک از انوار زرین آفتاب گنجانیده است.به هر چه بر می خوری زندگی است، با تمام زیبایی اش! 2-حیف که یادمان می رود بسیاری از آنچه امروز داریم همان دعاهایی بود که فکر می کردیم خدا آنها را نمی شنود 3-هروقت درفریب...
-
وسعته تو
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 11:35
کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بودند روی ساحل نوشت: دریـــــــــــــــــــــا دزد است!!!! مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت: دریــــــــــا سخاوتمندترین سفره هستیست!! موج آمد و جملات را با خود شست و تنها این پیام باقی ماند: حرفهای دیگران را در وسعت خویش حل کن تا دریا بمانی...
-
شولوار
جمعه 12 آبانماه سال 1391 12:11
ادامه مطلب........انواع شلوار
-
محض خنده!!
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 11:08
1- دیگه کم کم هوا داره سرد میشه ازدست دعوا با بابامون سر کولر راحت میشیم اما باید خودمونو واسه مسابقات کم و زیاد کردن بخاری آماده کنیم ! 2- خلاصه ی شرایط و ضوابط گارانتی اجناس در ایران به هر دلیلی اگر خراب بشود شامل گارانتی نمی شود ! 3-بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت “عزیزم” سریع میگفتیم برات پشکل بریزم؟ بعدشم هار هار...
-
قهوه
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1391 12:03
عکس هایی از قهوه(ادامه مطلب)
-
زندگی
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 08:14
زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد و قلبها گرامی تر از آن هستند که بشکنند لبخند بزنید و زیبا زندگی کنید فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم....
-
مرغ یا تخم طلا
دوشنبه 8 آبانماه سال 1391 13:56
شبی از شب ها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آن که استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت :...
-
مردم چه میگویند؟!
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 08:21
می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!... می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... به رشته ی انسانی علاقه داشتم....
-
چایی
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 14:38
نمیدانم نویسنده این سطور چه کسی میباشد. اما متن زیبایی است. دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسهایست. هول هولکی و دم دستی. این دوستیها برای رفع تکلیف خوبند. اما خستگیات را رفع نمیکنند. این چای خوردنها دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود. فقط از سر اجبار میخوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمیکنی....
-
ریـــشه تو
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 08:09
ریـــشه تو، همان فـــــهم تو یک سنگ به اندازه ای بالا می رود که نیرویی پشت آن باشد. با تمام شدنِ نیرو، سقوط و افتادن سنگ طبیعی است. ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن!! که چطور از زیر خاک ها و سنگ ها سر بیرون می آورد و حتی آسفالت ها و سیمان ها را می شکند و سربلند می نماید. اگر تو به اندازه ی این گیاه کوچک، ریـــشه داشته...
-
شیشه نازک احساس..
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 16:40
شیشۀ نازک احساس مرا دست نزن ! چِندشم می شود از لکۀ انگشت دروغ ...!!! آنکه میگفت, که احساس مرا می فهمد .... کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت.
-
کوچولویه خارجی!!!!
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 08:17
تو ادامه مطلبه!!!! نی نی شش ساله از مدرسه برگشت امروز او کلاس تنظیم خانواده رو داشته مادرش میپرسه خوب چطور بود ؟ آنی جواب داد مُردَم از خجالت چرا دخترم؟ معلم پرسید والدین شما چطور بچه می آورند سالی گفت از پرورشگاه می خرند پیت گفت از بیمارستان میخرند خوب اینکه شرمندگی نداره دخترم چرا مادر ولی من نمی توانم بگویم که پدرم...
-
اندکی صبر...سحر نزدیک است
جمعه 28 مهرماه سال 1391 09:37
شب سردیست و من افسرده راه دوریست و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فکر تاریکی این ویرانی بی خبر آمد تا باد دل من قصه ها ساز کنم پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ برارم از دل وای این شب...
-
ای انسان!
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 11:51
ای انسان ! قدر خود را بدان. به حدی گرانی، که فقط خدا توان خریدنت را دارد... پس خود را به قیمت حسرتی تلخ، به تاراج مده !
-
گفتگویه کوچولو
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1391 12:39
بهش میگم لاکات کو؟ میگه پاکشون کردم!من آقام گفتم لاکامو ببین(سریع نشونش دادم دستمو) گفت ببینم(دستمو گرفت و قشنگ نگاه کرد و با یه حالتی گفت) گفت تو خانومی زشت نیس. یه لبخندی زد و رفت دنبال شیطونیش