-
فامیل دور و آقای مجری
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 17:53
یکی از دیالوگ های خیلی زیبا بین فامیل دور و آقای مجری در برنامه نوروزی کلاه قرمزی آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟ فامیل دور: واسه بهار. از در بسته دزد رد میشه ولی از در باز رد نمیشه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر میکنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر میکنه کسی نیست ُ...
-
گذشته
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 20:46
بعد از خوردن غذا بیل گیتس رئیس بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان (مایکروسافت) 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت داد. پیشخدمت ناراحت شد. بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت گردید و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟ پیشخدمت گفت: من متعجب شدم بخاطر اینکه در میز کناری ، فرزند شما 50 دلار به من انعام داد . درحالی که شما که پدر او هستید...
-
سوت زدن در کلاس ریاضی
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 08:10
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮد : ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ که یکی از ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻗﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺷﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺳﻤﺖ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻮﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﯾﻪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺩﺍشت ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﻼﺱ 50 ﻧﻔﺮﯼ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﺨﺘﻠﻂ. ﻓﮏ ﮐﻦ ﯾﻬﻮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥﯾﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ، ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﻼﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﻭﺱ ﺷﺪﻡ ﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ...
-
زندگی همینه!!!
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 16:32
1)به شیر میگن سلطان جنگل ولی دقت کردین تو جنگلایه واقعی هیچ شیری نیس 2)کمتر از ی ماهه ک far cry3 بازی میکنم روز 22 بهمن خواب بودم ساعت 9 صبح بود.....اگ تو بازی بود حتما میزدم این بلند گوی محلمون رو با اسنایپر پودر میکردم تا آلارمش قطع شه یه ساعت تمام با صدای وحشتناک بلندسرودایه انقلابی گذاشته بودن. چند روز پیش ی سگ...
-
حواست بهش هست ؟
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 15:28
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ... ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !! ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ... ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ... ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ... ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ... ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ......
-
خنده بازار.داغ.سری5
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 17:13
پِجَر!! پِجَر!! من اومجَم!! (اسمایلی پسرشجاع وقتی پدرشو صدا میکرد) پسره با دوستش چت میکرده : پسره: میشه یکم دیگه بمونی؟ من خیلی دوست دارم بیشتر باهات حرف بزنم دختر: نمیتونم، باید برم پسر: PLZzZZz یکم دیگه بمون دختر: نمیشه!!مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقبسفدگ دجدو د...
-
کی چیه؟؟!
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1391 14:00
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ، فیلسوف است. کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است. کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است. کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گدا ست. کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است. کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است. کسی که...
-
ی دنیا حسرت
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 14:50
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارند، بعد چشمشون به یه گردو می افته دولا میشن تا گردو رو بردارن الماسه می افته تو شیب زمین قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره میدونی چی می مونه؟ یه آدم...،یه دهــــــن بـــاز....،یه گـــــــردوی پـــــوک .... و یه دنیـــــا حســـــــرت..!
-
نقطه گذاری...
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 18:26
مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگیاش رسیده بود،کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد : ((تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم نه برای برادر زادهام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)) اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند.پس تکلیف آن همه ثروت چه میشد؟؟؟ برادر زاده او...
-
من یاد گرفتهام.....
شنبه 14 بهمنماه سال 1391 13:08
من یاد گرفتهام “دوست داشتن دلیل نمیخواهد…” دل میخواهد…! ولی نمیدانم چرا خیلیها… و حتی خیلیهای دیگر…! میگویند: این روزها… دوست داشتن دلیل میخواهد…!! و پشت یک سلام و لبخندی ساده… دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده، دنبال گودالی از تعفن میگردند! اما من سلام میگویم و لبخند میزنم و قسم میخورم و میدانم “عشق” همین...
-
خنده بازار.داغ.سری4
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 17:57
از مرد فرانسوی پرسیدند: چرا دست زن رو میبوسی؟ پاسخ داد: چون زن محترم است و نیمه گمشده مرد را تکمیل میکند مرد آلمانی به این سوال اینگونه پاسخ داد: زن مقدس است چون میزاید و ادامه زندگی در اوست و پاسخ مرد ایرانی: بالاخره باید از یه جایی شروع کنم دیگه !!! سال ها برای برابری زنان و مردان تلاش کردیم و بالاخره توانستیم حق مش...
-
خنده بازار.داغ.سری3
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1391 19:26
آدم ته دیگ میخوره چرا صدا تلویزیون رو دیگه نمیشنوه؟ با چه نرم افزاری مارو طراحی کردن آخه. وقــتـی ازم مــی پـرسی که خوبـی و من میگم: ای بد نیستم.. یعنی بدم ! خیلی هم بدم !! پس نگو خدا رو شکر ! دقت کردین همه مجری های صدا و سیما دوست دارن بیشتر در خدمت مهمان برنامه باشن اما وقت برنامه این اجازه رو بهشون نمیده ؟ تا حالا...
-
khab
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 18:20
emroz ta saate 1 mesle in pishoe khab bodam age nemikhastam nahar dorost konam alan bidar mishodam
-
وصف الحال مردها پس از فوت همسر!+عکس مراقب ها
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1391 22:12
مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند ! خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند ! دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند...
-
خنده بازار.داغ.سری2
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1391 10:58
انکار نکنید، همتون حداقل یه بار تو بچگی در یخچال رو آرم میبستین و از لای درش به زور نیگا میکردین ببینین کی چراغش خاموش میشه !!! دقت کردین وقتی میرین دکتر مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایین بیرون! ؟ بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم ! جمله ای...
-
خنده بازار.داغ.سری1
شنبه 7 بهمنماه سال 1391 20:05
بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده...الان 2 روزه خونمون دعواست!! مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اس و کی واست فرستاده !!!! .داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود. رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید. آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا...
-
تفاوت دیپلم و لیسانس
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 08:39
جوونی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید استخدام دارید? یارو گفت مدرک چی داری گفت دیپلم یاروگفت یه کاری برات دارم حقوقشم خوبه پسره قبول کرد...... .........ادامه مطلب....... یارو گفت : ما اینجا میمون نداریم میتونی بری تو پوست میمون تو قفس تا میمون برامون بیاد, چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود . پسره توی قفس پشتک وارو...
-
جمله های خاص
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 08:50
گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . . هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی ! وقتی تو نیستی همه نیستن ! نه که نیستن ؛ هستن ، ولی مثل تو نیستن . . . زندگی زیباست ، که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ، خاطره ی خاطره ها می گردد ... وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم ، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی ! گرچه همه بودند ....
-
نسخه جدید وصیت لقمان به پسرش(2)
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 10:45
پسـرم ! با کسـی که شکمش را بیشتـر از کتـاب هایش دوست دارد ، دوستـی مکـن . فـرزندم ! اگر کتاب یا فیلمی رد صلاحیت شد، حتما آنرا بخوان یا نگاه کن زیرا حتما نکته ای انسانی در آن نهفته است . هـان ای پسـر ! در پیـاده رو که راه می روی، از کنـار بـرو.. ملت می خواهنـد از کنـارت رد شوند . ...............ادامه مطلب.................
-
نسخه جدید وصیت لقمان به پسرش(1)
شنبه 30 دیماه سال 1391 12:15
پسـرم! اگر توانستـی استخـدام شوی، در اداره با دو کس رفیـق شـو: آنچنـان که دانـی آبدارچـی، و یکی از بچـه های حراست .. فـرزندم ! SMS اینقدر بازی نکن، با اینکار فقط درآمد مخابرات را زیاد می کنی . هـان ای پسـر ! اگر دکتر یا مهندس شدی، موقع معرفی خود، از این پیشوندها قبل از اسم خود استفاده نکن، زیرا آن نشانه کمبود شخصیت...
-
محض خنده(لبخند لطفا)
پنجشنبه 28 دیماه سال 1391 11:35
- به بعضیا تو زندگی باید گُفت.. من چشم میذارم.. تو فقط گُمشو. - یه رفیق دارم 170 قدشه حدودای پنجاه کیلوئه.هر وخ خیلی گشنش میشه آب دهنشو قورت میده همون واسه سیر شدنش کافیه - تو انتشارات دانشگاه یه دختره در فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش سر نداشته باشه ویروسی می شه؟؟ - ولم کن تا ولت کنم!!!...
-
خیـــــــلی خنده دار
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 18:42
- از نظر هندوانه تمام انسان ها چاقوکش هستن. - به پشه می گن: چرا زمستون پیداتون نیست؟ می گه: نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه!! - چراغعلی دندونش درد می کرده میره دکتر میگه: همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه!! دکتر می پرسه چرا؟ می گه: بذار مثل سگ تنها بمونه!! - قدیما یه کیلو سبزی می گرفتی پاک کنی دوتا کفش دوزدکی...
-
محض خنده *ـــ*
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 10:22
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟ (چه ربطی داشت؟؟!!!) نوچ نوچ بی سوادی؟ نوچ نوچ پس تو خر من هستی!!!!!!!!!!! ! و به این ترتیب ما بزررگ شدیم به صورت اسکول وار! این یکیش خیلی خارجیه: آن مان نباران دو دو اسکاچی آنی مانی کلاچی!!!! چه چیزایی میخونیم آآآآ یعنی چی آخه؟! بقیه اش تو ادامه مطلبه........ ۱۰ ۲۰ سه پونزده...
-
چرا دختر ؟؟؟؟
یکشنبه 24 دیماه سال 1391 08:29
در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند . ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد . ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اشک در چشمان زن جمع شده بود .... و در این حال...
-
آلوچــــــه پلو!!!
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 16:59
آلوچه گفت: هر زمان لواشک رو گذاشتى گوشه لــُـپـِت و تونستى نَجُوییــش یَنـى به نفسِت مــُــسَلط شدی مامان بزرگ آلوچه ک بهش میگه ننه امروز نذری داشت.....اونم رفته بود کمک.دیروزم آلوچه امتحانش رو خراب کرده و نگرانه.......اعصاب نداره....گرچه با حرص خوردن چیزی عوض نمیشه.......دلم واسش میسوزه طفلی هر روز باید با خودش...
-
خدا
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 13:48
به یاد داشته باش ! خدا در دستیست که به یاری میگیری ، در قلبیست که شاد میکنی ... در لبخندیست که به لب مینشانی ... خدا در عطر خوش نانیست ، که به دیگری میدهی در جشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی و آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی ... !
-
برادران مهربان
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 12:39
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را...
-
مدیریت بحران
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 10:06
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند. ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد... یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید. دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود. مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم... و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت...
-
دلگیرم!
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 13:18
دلگیرم... از زمین و زمان... از حقیقت فاصله ها... و دلتنگ... آنها به یقین غمم را نمی فهمند... اما تو !!! مرا درک کن..
-
osh شده
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 08:54
نی نی رو به باباش کرد و گفت بابا اش (osh) شده...... اول حدس بزنین بعد برید ادامه مطلب رو بخونید...... فقط مواظبه فک تون باشید بابا میخواست نی نی نق نقو رو از خواب نازه بعد از ظهر بیدار کنه و یه دلیل واسه خوب بیدار شدنه نی نی داشت اونم استخر بود.......نی نی ک شنید عمو گفته دسته جمعی بریم استخر خودشو واسه بابا لوس کرد و...